The Grapes of Wrath - 1940
در ستایش Jane Darwell، بازیگر نقش ماندگار "Ma" در "خوشههای خشم"
یکی از به یادموندتیترین و دوستداشتنیترین نقشهای مادر رو در تاریخ سینمای آمریکا (و شاید هم کل تاریخ سینما)، بیشک "جین دارول" در فیلم کلاسیک "خوشههای خشم" اثر ماندگار "John Ford" بازی کرده. فیلم محصول سال 1940 و روایتگر زندگی خانواده ای کشاورزه که در دورۀ تحول اقتصادی آمریکا در اون دههها و توسعه ماشینها و صنعتیشدن زندگیها، ناچار به واگذاری زمین و سرمایۀ خودشون میشن و برای بدست آوردن کار و حقوق، تصمیم به مهاجرت به ایالتهای دیگه گرفتن. در این داستانِ سفر، شاهد درد و رنج مردم طبقۀ کشاورز و بی عدالتی و ستمی که از طرف کارگزارها و صاحبان صنعت به اونا میشه هستیم.
عامل اصلی اتحاد، زندهنگهداشتن امید و انرژیبخش زندگی این خونواده، وجود مادری قوی، باروحیه و مهربون بود. جین دارول، همسر و مادری فداکار بود که در تمام فیلم مشغول تمیزکاری، رفت و شور و آشپزی و وجودش، برای هرکسی در خانواده ضروری بود. در بازیش هیچ نقطه ضعفی رو نمیشه دید و به زیبایی نقش یک زن کشاورزی که با تموم وجود به خانوادهاش عشق میورزه و براش، جانفشانی میکنه رو میبینیم.
جین دارول، از اون دسته بازیگرای زن سن بالایی نبود که همیشه تو فیلما حضور دارن؛ نفشش تو این فیلم با تموم نقشای مادرانه در فیلمهای اون تاریخ، متفاوت بود. جین دارول شاید پرستیژ یک بازیگر هالیوودی رو نداشت، درسته که شریک زندگی پولداری نداشت تا معروف بشه (عاملی که اون زمانا برای مطرح شدن و گرفتن نقشای اصلی فیلم ها مطرح بود)، درسته که تحصیلات آکادمیک بالایی نداشت؛ اما ویژگیهای لازم رو برای بازیگری یک نقش مادرانه و زنانۀ بااراده، جدی و در عین حال خوشرفتار و سرشار از احساس رو داشت. مقدار بار مشکلات و رنجهایی که خانواده باهاش دست و پنجه نرم میکرد، اونقد زیاد بود که اگه یک زن و مادر معمولی در این داستان وجود میداشت، به راحتی دچار استیصال و افسردگی میشد؛ اما "مادر" خوشههای خشم، نقش اصلی هدایت و انگیزۀ خانواده رو داشت.
به همین خاطر، دارول به شایستگی جایزۀ اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل زن رو برای این فیلم، بدست میاره، این درحالی بود که تا پیش از این فیلم، بازیگری حدود پنجاه فیلم رو در کارنامه اش داشت، اما هیچکدوم به اندازۀ نقشش تو خوشههای خشم، اون رو برجسته و محبوب نکرد.
زیباترین صحنه های بازیش به نظرم، صحنۀ رقصش با پسرش (با بازی هنری فوندا) میتونه باشه که مادر چقد از این همراهیش با پسرش، شاد و خوشحاله. همینطور متاثرکننده ترین صحنه هم، وداع پسر با مادرشه، جایی که مادر میدونه صلاح پسرش در رفتن و خداحافظیِ شاید بی بازگشته، اما پسرش رو منصرف نمیکنه و با تمام عشق بدرقه اش میکنه، هرچند که در نهایت نمیتونه احساسش رو پنهان کنه و پس از دور شدن پسر، به گریه میفته.
ضمن اینکه دیالوگ موندگار آخرین ثانیه های فیلم، وقتی که سوار کامیون برای پیدا کردن کاری جدید هستن و صحبت از لزوم حفط امید و ادامهدادن به زندگی رو برای خانواده و مردم همطبقهاش میکنه، نمیشه غافل شد.
همینه که ما رو سرسخت و محکم کرده، آدمای پولدار میان و میمیرن و بچه هاشون به درد بخور نیستن و بعد از اونا نسلشون از بین میره، اما ما همینطور میایم و میایم، ماها آدم هایی هستیم که تو چرخۀ حیات باقی میمونن، نمیتونن ماها رو از چرخۀ زندگی حذف کنن، نمیتونن شکستمون بدن، تا ابد ادامه میدیم، به خاطر اینکه ما مردم واقعی هستیم...